اسم های گیلکی

اسم گیلکی

در این قسمت اسم های زیبای گیلکی و پسر را بـه همراه معنی اسم قرار داده ایم. چشمه نیما یوشیج علی اسفندیاری خیلی از دوستان درخواست اسم های شمالی را داشتند و در این پست نام های گیلکی (رشتی) را قرار داده ایم و در پست های بعدی اسم های مازنی (مازندرانی) را قرار خواهیم داد و دین خود را نسبت بـه مردم همـیشـه باطراوت خطه سبز ایران ادا خواهیم کرد. چشمه نیما یوشیج علی اسفندیاری البته خیلی از این اسامـی درون هر دو استان گیلان و مازندران و زبان های مازنی و گیلکی رایج هستند. لازم بـه ذکر هست که اگر اسم های انـه و پسرانـه گیلکی مـی دانید کـه در لیست ما نیست، چشمه نیما یوشیج علی اسفندیاری حتما درون قسمت نظرات درج کنید که تا در اسرع وقت آن اسم را بـه لیست اسم های زیبای گیلکی و پسر اضافه نماییم.

 لیست نام های گیلکی انـه و پسرانـه

منتخب اسمـهای گیلکی زیبا + معنی

بیلاش: چشمه نیما یوشیج علی اسفندیاری مفقود الاثر
رایکا: اسم زیبای گیلکی بـه معنی محبوب و معشوق؛ (= ریکا) بـه معنی پسر، محبوب و مطلوب.
رایمون: پسر باهوش
آهیل: مرغ انجیرخوار
آهین: آهن
آئیل: نام پرنده ای هست که انجیر دوست دارد
رایکا: (گیلکی)
گیلدا: ترکیب گیل (قوم ساکن گیلان) + دا = دادن، آف، ساختن؛ بـه مجاز  بـه معنی پرورش یـافته‌ی مردم گیل (گیلان)؛ البته اسم گیلدا یک اسم بین المللی هست (اسپانیـایی) و به معنی طلا هم هست. (همانطور کـه در اینستاگرام نام فارسی ذکر شده است.)
گیلان: ترکیب گیل (قوم ساکن گیلان) + ان (پسوند مکان) سرزمـین گیل‌ها

اسم گیلکی پسرانـه اسم گیلگی (شمالی) با آ، الف

آرنگ، نام کوهی هست در اشکورات.
ارغش (ارگاش)، اسم تاریخی، از شاهان باستانی گیلان.
اسفار، اسم تاریخی، از سرداران.
اسفان
اسوار، اسفار
اشاکید، اسم تاریخی، از شاهان باستانی است.
اشتاد، اسم تاریخی.
افرا، از درختانی هست که در جنگلهای شمال ایران فراوان است.
افراشته، شاعر معروف گیلکی‌سرا.
آلندا، اسم تاریخی، از شاهان باستانی.
امـینا، امـین (با تلفظ رایج درون قدیم)
انوز، اسم تاریخی، از فرمان‌روایـان گیلان.
اُوجا، از درحتان، جواب و پاسخ.
اوخان، پژواک، انعکاس صدا.
ایجگره، فریـاد.
ایلشام، اسم تاریخی، از سرداران.

اسم گیلگی (شمالی) با ب

بازان، اسم تاریخی، از سرداران.
باو ، اسم تاریخی، سلسله باوندیـان مأخوذ از آن است.
باوند، اسم تاریخی، از شاهان باستانی.
بکران، از سرداران مرداویج زیـاری.
بنجاسپ، از سرداران.
بُندار، از سرداران. نام شاعر معروف.
بویـه، پدر موسس سلسله ال‌بویـه.

اسم گیلگی (شمالی) با پ

پادوسبان، اسم تاریخی. سلسله پادوسبانان منسوب بـه آن است.
پاموج، راه‌پیما. هم‌پا.
پشنگ، اسم تاریخی، از سلسله پادوسبانان.
پلیـام (پلیم)، گیـاهی کـه در اطراف رشت «شوند» گویند.
پوردیل، آدم با دل و جرأت.
پورگیل، اسم تاریخی، از سرداران.

اسم گیلگی (شمالی) با ت

تالجین، اسم تاریخی، از سرداران.
تام، آرام، ساکت.
تجاسب، از فرمان‌روایـان. سلسله تجاسپی مأخوذ از ان است.
تکیدار، اسم تاریخی، از سرداران.
توکا، پرنده‌ای از انواع کاکلی‌ها.
توکالی، قله کوه.
تیدا، اسم تاریخی، از سرداران.
تیرمَزَن، اسم تاریخی.

اسم گیلگی (شمالی) با ج

جانگول، بدنی کـه چون گل است.
جستان، اسم تاریخی، سلسله جستانیـان مأخوذ از ان است.
جوانگول، گل شاداب، جوانی کـه چون گل است.
جیم‌رو، سرخ‌رو. آتشین‌رخ. جیم درون لغت یعنی جرقه و اخگر آتش.
جیگلی، فریـاد. ژِگِله، درون گویش بیـه‌پیشی بـه معنی جیغ است.

اسم گیلگی (شمالی) پسرانـه با چ

چارخو، از پرنده‌گانی کـه کنار نیزار زنده‌گی مـی‌کنند.
چیران، اسم مکان
چیکا، پرنده‌ای است.

اسم گیلگی (شمالی) با خ

خُجیران، خوب‌ها.
خورزاد، اسم تاریخی، از شاهان پادوسبانی.
خورکیـا، اسم تاریخی، از شاهان کیـایی.
خورگام، اسم مکان.
خوندش، پژواک، انعکاس صدا. حتما از مصدر خؤندن (خواندن) باشد. خؤنده‌گی: آواز
خیلو، اسم تاریخی.

اسم گیلگی (شمالی) پسر با د

دابو، اسم تاریخی، سلسله دابوان یـا دابویـه مأخوذ از آن است.
دابویـه، اسم تاریخی، پسرباره از شاهان باستانی گیلان.
داتا، از شاهان باستانی، معاصر کورش کبیر.
داره، داس مخصوص درو برنج، سلاح همـیشـه‌گی دهقانان شمال.
دامون، جنگل
دردان، اسم تاریخی، از سرداران.
دُرفک، یکی از بلندترین کوه‌های گیلان.
دفراز، تکیـه‌گاه.
دکیـه، اسم تاریخی.
دلفک، درفک
دوباج، اسم تاریخی. از فرمان‌روایـان گیلان.

اسم گیلگی (شمالی) با ر

رشاموج، اسم تاریخی، از سرداران.
روخان، رودخانـه.
روزمان، اسم تاریخی، از سرداران.

اسم گیلگی (شمالی) با ز

زربین، سرو کوهی.
زرمان، اسم تاریخی، از سرداران.
زرهوا
زریزاد
زمانا، زمان (با تلفظ رایج درون قدیم) البته معادل گیلکی زمان، زمات یـا زِمِت هست که هنوز هم مورد استفاده قرار مـی‌گیرد.
زهار، بـه معنی فریـاد
زیـار، اسم تاریخی، نام سلسله آل‌زیـار مأخوذ از آن است.

اسم گیلگی (شمالی) با ژ

ژیویر، بـه معنی فریـاد.

اسم گیلگی (شمالی) با س

سالوک، اسم تاریخی، از فرمان‌روایـان.
سرخاب
سلیم، از پرندگان.
سوخرا، اسم تاریخی.
سورخانی، نام رودخانـه‌ای بین گیلان و مازندران.
سوریل، اسم تاریخی، از سرداران.
سیـالَک، پرسیـاوشان، گیـاه دارویی.
سیـاه‌گیل، اسم تاریخی.
سیلاک، بارنده‌گی زیـاد.

اسم گیلگی (شمالی) با ش

شاه‌مـیران، اسم تاریخی.
شراگیم، اسم تاریخی.
شرفشاه، شاعر عارف و گیلکی‌سرای قرن هشتم هجری.
شرمزن، اسم تاریخی.
شروین، اسم تاریخی.
شیراسفار، اسم تاریخی، از سرداران.
شیراسوار، =شیراسفار.
شیردیل، شجاع با دل شیر.
شیرزیل، اسم تاریخی، قرن چهارم هجری.
شیرَج، اسم تاریخیع از سلسله کاکوان.
شیرود، نام رودی درون تنکابن، اسم مکان.
شیرویـه، اسم تاریخی.

اسم گیلگی (شمالی) با ف

فاراب، اسم مکان، یکی از بلوک عمارلو.
فرخان، اسم تاریخی.
فرشوازگر، اسم تاریخی، لقب گیل‌بن‌گیلان‌شاه.
فولوق، یک گل آتش.
فیروزان، اسم تاریخی، از فرمان‌روایـان گیلان.

اسم گیلگی (شمالی) با ق

قارن، اسم تاریخی، از ملوک باستانی شمال.
قاینا، قانع، متقاعد.
قهران، اسم تاریخی.

اسم گیلگی (شمالی) با ک

کادوس، اسم تاریخی، از اقوام باستانی گیلان.
کارکیـا، اسم تاریخی، از القاب سلسله کیـایی. کی، بـه معنی بزرگ و فرمان‌روا بود، کارکیـا اضافه مقلوب بـه معنی کارفرما هست که بعدها درون گیلان بـه جای شاه به‌کار مـی‌رفته است.
کارن، = قارن. البته اسم کارن ریشـه فارسی هم دارد.
کاسک، اسم تاریخی.
کاکو، اسم تاریخی، سلسله کاکوان یـا کاکویـه مأخوذ از آن است. اسم کوهی درون اطراف سیـاهکل.
کاکوان، اسم تاریخی، سلسله کاکوان.
کاکوشاه، اسم تاریخی.
کاکوی (کاکویـه)، اسم تاریخی از سلسله کاکوان.
کاکی، اسم تاریخی، از سرداران، پدر ماکان.
کالنجار، اسم تاریخی، نام غریب‌شاه معروف.
کالی، از شاهان.
کالیجار، از القاب آل بویـه.
کامرو، اسم تاریخی، از بزرگان قرن پنجم هجری.
کردویـه، اسم تاریخی، از سرداران.
کوبار، باران کوه.
کورتکین، اسم تاریخی، از سرداران.
کورموش
کوشیـار، اسم تاریخی، کوشیـار دیلمـی، منجم معروف و صاحب آوزاه گیلانی.
کوشیج، اسم تاریخی، نام سلسله.
کوکبان، اسم تاریخی، از سرداران.
کیـا، اسم تاریخی، نام سلسله کیـایی مأخوذ از امـیرکیـا است. رجوع کنید بـه معنی اسم کارکیـا (در بالا)
کیـاشر، اسم تاریخی، از امرای موشایی یـا کوشیج.

اسم گیلگی (شمالی) پسرا با گ

گشتام، اسم تاریخی، از سلسله پادوسبانان.
گورگیل، اسم تاریخی، پسر گیلان‌شاه.
گوری‌گیر، اسم تاریخی.
گوکیـان، اسم تاریخی، از دیـالمـه.
گولاز، افتخار، مباهات.
گیل، قوم گیل.
گیلاک، گیلک
گیلان‌شاه، اسم تاریخی، از شاهان باستانی.
گیلداد، اسم تاریخی.
گیلو، گیل
گیلیده، اسم تاریخی، پدر بویـه.
گیله‌لو، گیل.

اسم گیلگی (شمالی) با ل

لاهیج، نام لاهیجان مأخوذ از آن است.
لیـاشیر، اسم تاریخی، از سرداران.
لیشا، اسم تاریخی، از سرداران.
لیشام، اسم تاریخی، قرن سوم هجری.
لیما، اسم کوهی درون حوزه تنکابن.
لونک، اسم مکان، اسم آبشار (نیمـه راه سیـاهکل-دیلمان) ؛ البته نام درست این آبشار، نـه لونک فارسی‌شده! بلکه لونِیْ Loney مـی‌باشد.

اسم گیلگی (شمالی) با م

ماز، نام کوهی مـیان گیلان و مازندران.
مازیـار، اسم تاریخی، سردار معروف و ملی.
ماکان، اسم تاریخی، سردار معروف.
ماکرد، اسم تاریخی.
ماناد، اسم تاریخی، پسر جستان از سلسله جستانیـان.
ماناذر، اسم تاریخی.
ماندار، اسم تاریخی، از سرداران.
مرتیـا، اسم تاریخی، از سرداران.
مرداویج، اسم تاریخی، از شاهان زیـاری.
مرزبان، اسم تاریخی، از شاهان باستانی گیلان؛ درون واقع تمام مناطق گیلک‌نشین، چه گیلان و چه مازندران
مشیز، اسم تاریخی، از سرداران.
موتا، از شاهان باستانی گیلان. نام سردار سپاه دیلم درون مواجهه با هجوم اعراب بـه سرزمـین کاسپی‌ه کـه گرچه درون آن جنگ کشته شد، اما اعراب نیز موفق بـه فتح سرزمـین گیلکان نشدند.

اسم گیلگی (شمالی) پسر با ن

نسپر، از انواع پرنده‌گان جنگلی خوش‌آواز
نوبوله، ساقه جوان درخت.
نودار، اسم تاریخی، از سلسله پادوسبانان.
نومود، برازنده، درخور، جلوه.
نیما، نام کوهی درون شمال (یوش مازندران)، نام کوچک علی اسفندیـاری (نیما یوشیج) نمامـی کاملا گِلِکی است. نیم، نام کوهی هست در مازندران و یوش نیز نام محل تولد نیما هست که با پسوند نسبت «یج» بـه «یوشیج» (در فارسی: اهل یوشیج) تبدیل شده است.
نیماکه، بزرگ و ریش‌سفید. [نیماکه، درون گویش بیـه‌پیش، شریک و مورد تعاون نیز معنی مـی‌دهد. نیماکه‌گی: تعاون. شرکت.]

اسم گیلگی (شمالی) با و

والای، تلاطم.
وردان، اسم تاریخی، از سرداران.
ورنا، نام باستانی و کهن گیلان. درون اوستا از سرزمـین کاسپی بدین نام یـاد شده است.
وشمگیر، از شاهان زیـاری. صورت گیلکی اصیل این اسم وُشوم‌گیر است. وُشوم، همان بلدرچین فارسی است. وشوم‌گیر، پادشاه معروف آل زیـار علاقه فراوانی بـه شکار این پرنده داشت.
ولکین، اسم تاریخی.
ونداد بـه معنی امـید، آرزو، نام سردار ایرانی، بشارت پیروزی
ونداسفان
وهادان
وَهرَز، اسم تاریخی، فاتح یمن درون زمان انوشیروان.
وهسودان، از شاهان سلسله جستانی.

اسم گیلگی (شمالی) با ه

هروسندان، اسم تاریخی، از سلسله پادوسبانان.
هزارَسف، اسم تاریخی. شباهت زیـادی با هزاراسپ (دارنده هزاراسب)، لقب ضحاک دارد.
هوسم، اسم مکان، نام قدیم رودسر.

اسم گیلگی (شمالی) با ی

یـاور، کمک و همراه درون امر کشت و زرع و هر کار دیگر.
یـاجین، دندانـه‌های اره و داس.

اسم گیلکی انـه

اسم های شمالی (گیلکی) زیبا به منظور ، اسم های انـه گیلانی

اسم گیلگی (شمالی) با آ، الف

اسم انـه گیلکی، معنی اسم

آبچین، کاغذهای شفاف و بسیـار نازک رنگی.
اَرسو، اشک (غم و شادی)
آکوله، از انواع برنج.
الیزه، اسم مکان، محلی درون رودبار.
آمله، اشتاد دیلمـی کـه بنای شـهر آمل منسوب بـه اوست.
آموج، آموخته، خوگرفته.
آمولای، پروانـه.
انگاره، تهیـه و تدارک.
ایـاز، شبنم.

اسم گیلگی (شمالی) با ب

برفانک، پرنده‌ای از انواع سهره.
برفانو، برفانک
برفین، برفانک
بی‌بی، کرم ابریشم.
بینـه، گیـاه معطر، نعنا.

اسم گیلگی (شمالی) با پ

پاپلی، پروانـه.
پامچال، گل معروف.
پَرزَه، آهو.
پورسو، پرنور.
پیتونَک، پونـه، گیـاه معطر.
پیندِره، گیـاه دارویی، پنیرک.

اسم گیلگی (شمالی) با ت

تاگیره، از سبزی‌های صحرایی و خورشتی.
تال، از گیـاهان شبیـه بـه نیلوفر.
تاله، هوس، مـیل.
تایـه، ابریشم تابیده.
ترمـی، مـه
تلایـه، صبح خیلی زود.
تورنگ، قرقاول.
تونْگْ، النگو، از انواع درختان شمال.
تونگوله (تونگولی)، تلنگر.
تی‌تی، گل، شکوفه.
تی‌شین (تی‌شینا)، مال تو.

اسم گیلگی (شمالی) با چ

چاپلا، کف زدن از روی شادمانی.
چرین، از پرنده‌گان.
چمپا، از انواع برنج، خوش‌بو.
چولی، چکاوک.
چیره، چهره، رخسار.
چیری، از انواع سهره.

اسم گیلگی (شمالی) با خ

خوجیر، خوب.
خورتاو، مشرق، زمـین رو بـه آفتاب.
خورتو
خورته
خوری‌سو، اسم تاریخی، امـیره ساسان گسکری فرمان‌روای گیلان. معشوقه و همسر شرفشاه دولایی، شاعر گیلکی‌سرای قرن ۸ ه.ق. نور و اشعه خورشید.

اسم گیلگی (شمالی) با د

دوجین (دوجینا)، دست‌چین، انتخاب. الف پایـانی دوجین، بـه احتمال زیـاد پسوند نسبت است. «ا» یکی از پسوندهای معروف نسبت درون گیلکی است.
دیل‌زنش، مطابق مـیل و دل‌خواه.
دیل‌سوج، دل‌سوز
دیل‌سوجه
دیلمای، زن دیلمانی.

اسم گیلگی (شمالی) با ر

راپا، منتظر.
رافا
راکه، چوب نازک و قابل انعطاف، ترکه.
رمش، پرچین اطراف مزارع و باغ‌ها.
روجا، ستاره.

اسم گیلگی (شمالی) با ز

زرج، کبک.
زرکا، از انواع مرغان آبی.
زفه، جوانـه درختان.
زیبه، از پرنده‌گان.

اسم گیلگی (شمالی) با س

ساره، ستاره.
سِچومـه، سیـاه‌چشم.
سَلَمبار، چشمـه‌ای گوارا درون اشکورات.
سوجان، سوزان.
سونـه، توت وحشی.
سیتکا، مرغ مـینا.
سیتی، سار.
سی‌ده، اسم تاریخی، زن فخرالدوله بویـه‌ای و شـهریـاربن قارن.
سیکیـه، از پرنده‌گان صحرایی.
سیمبر، مـیدان دلگشا و مصفا.

اسم گیلگی (شمالی) با ش

شامار، ملکه، بهترین مادر.
شاناز، اسم تاریخی، شاهزاده خانمـی از آل‌بویـه.
شروین‌دخت، اسم تاریخی.
شوروم، مـه صبحگاهی.
شوماهان، اسم تاریخی.
شیشک، ستاره پروین.

اسم گیلگی (شمالی) با ف

فازومّا، نوعی ، حرکات زیبای پیش از کشتی گیله‌مردی.
فرنگ، سنجاقک.

اسم گیلگی (شمالی) با ک

کاس مار، مادر () زاغ چشم.
کاکوله، از پرنده‌گان.
کرماج، نوعی گل پامچال کـه در اطراف درفک مـی‌روید.
کیـاتاج، از اسمـهای تاریخی.
کی‌شین (کی‌شینا)، مال که؟
کیشیم، از مرغان دریـایی.

اسم گیلگی (شمالی) با گ

گول‌چیره، گل‌چهره.
گول‌ناز، نوعی گل، گلی کـه نازنین و زیباست.
گِئسه، گیسو.
گِئشـه، عروس، عروسک
گیلا، مخفف گیلان، گیل ، گیلانی
گیلار، از انواع مرغان دریـایی.
گیلان، گیلان
گیلان‌تاج، تاج سر گیلان.
گیلان‌دخت، گیلان.
گیل‌سو (گیلی‌سو)، روشنایی گیل ()
گیلی، گیلک.
گیل‌یـار (گیلی‌یـار)، یـار گیل، همسر گیل.

اسم گیلگی (شمالی) با ل

لیجار، نیزار، محل رویش نی.
لیرو، گلی زردرنگ با ساقه بلند و بسیـار معطر (اشکورات)

اسم گیلگی (شمالی) با م

مارخو، دوست‌دار مادر، متکی بـه مادر.
ماسو، روشنایی ماه.
مانگه‌دیم، ماه‌رو، ماه‌رخ؛ معادل ماه رخ (اسم فارسی) و آیرخ (اسم ترکی)
مرجانی، گل مریم.
مرخه، دانـه‌ها و مـهره‌های رنگی و تزیینی.
مریم‌گوله، گل مریم.
منگه‌تاو، مـهتاب.
مورجانـه، جوانـه.
مورواری، مروارید.
مـیجام، اسم تاریخی، زن ماکان (به روایت ابن‌اسفندیـار)
مـیجان، جان من.
مـیجنک، مژگان.
مـیجی، مژگان.
مـیشیم، بنفشـه وحشی.
ملیجه، گنجشک.

اسم گیلگی (شمالی) با ن

اسم های زیبای گیلکی به منظور

نأجه، بـه معنی آرزو.
نازِگول، نازگل
نسا (نسو)، جنگل همـیشـه سایـه، سمت رو بـه سایـه. [Nasaa یـا Nasum درون لغت بـه معنی جهت جغرافیـایی حنوب مـی‌باشد.]
نوشْکْ، از پرنده‌گان کناره مرداب و نیزار.
نیلو، اسم مکان، اشکورات.
نیناکی، مردمک چشم.
نینای، عروسک.

اسم گیلگی (شمالی) با و

وارن‌بو، از گیـاهان معطر و دارویی، بادرنگ‌بویـه.
وارش، باران.
واهیلا، بی‌قرار، بی‌تاب، رسوا.
وسمار، مادر () بس است. آخرین باشد.
ووشـه، خوشـه.
وزگه، جوانـه.

اسم گیلگی (شمالی) با ه

هَرای، گریـه، فغان.
هیلَک، تکمـه‌های فلزی کـه زن‌ها بـه پیراهن خود مـی‌دوزند.

اسم گیلگی (شمالی) با ی

یـاکند، اسم تاریخی، فرخان کوچک (به روایت ابن اسفندیـار)
یـالمَند، تیرکمان، قوس قزح.

اگر اسم گیلکی زیبایی را مـی دانید کـه در لیست اسم های گیلکی انـه و پسرانـه نیـامده است، آن اسم (اسم ها) را بـه همراه معنی درون قسمت نظرات درج نمایید که تا به لیست اضافه نماییم.




[زیباترین اسم های گیلکی | نام فارسی چشمه نیما یوشیج علی اسفندیاری]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sun, 22 Jul 2018 05:58:00 +0000